یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

مرا در خویش پیدا کن که من عین معمایم

مرا در خویش پیدا کن که من عین معمایم
به دردی سخت درگیرم سکوتی سرد می پایم
به گرد خویش می گردم گهی سرخ و گهی زردم
زبانی تازه آوردم شناسی عمق معنایم
به چوبی اسب می رانم همیشه عشق بارانم
دل آویز بهارانم ؛ رفیق شوق و غوغایم
رها از حبس جان و تن بدنبال رهی روشن
گدای ذ ره ای ارزن ؛گلو زندان آوایم
دراین دنیای پر آشوب چه ها زشت چه هایش خوب
چه گل ها می دهد این چوب ؛نگاری شد تمنایم
شناسم آب و آتش را عزادار سیاوش را
رفیق صاف و بی غش را چنین می گفت مولایم

یونس تقوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد