ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چون کبوتر های جلدم بی مسیرم مدتی است
ناله با من میزند شعر از نفیرم مدتی است
لابلای دفتر شعر از پی آن (من) نگرد
مُرده ام تا شاید از او جان بگیرم مدتی است
مثل آن سردفترِ عقد و طلاق افسرده ام
آن قدر افسرده کز عشاق سیرم مدتی است
با نگاه سرد تو خون در دلم شد بارها
آتش از چشمان سرد تو نگیرم مدتی است
وعده دادی دل بکن تا من بهارانت شوم..
چون گل نرگس، به سرما ناگزیرم مدتی است
گفتی از چشمت نمیافتم ببین کی گفته ام..
گفتم آن کودک شکسته حال پیرم مدتی است
تو به چنگ آورده بودی قلب من را پیشتر
زهر و سمّ کهنه شد در آبگیرم مدتی است
از تو خون دل نصیبم شد که چندی عاقلم
تا بفهمم عشق را ، اندازه گیرم مدتی است
مرغ دل در باغ چشمانت به غفلت رفت ، سوخت
در گلستان نگارم بال گیرم مدتی است
صبح را در مشرق چشم نگارم یافتم
از غم پرهیز چشمانش بمیرم مدتی است
من تمام طول هفته لحظه ها را مرده ام
تا بیاید جمعه ، مدهوش از عبیرم مدتی است
قلب باران خورده ام را گو ببارد بیش از این
سیل بندم ، در مسیل اشک ، گیرم مدتی است
من دعا کردم به شهر سینه اش باشم امیر
تا اجابت من به گیسویش اسیرم مدتی است
مینویسم نامه ها شاید بخواند دلبرم
بر خود از شوق نگاهش سخت گیرم مدتی است
دفترم از گوشه گیری ها خبر دارد ولی
وقت میدان داری از قربان ، امیرم مدتی است
بر تو دادم دل که روزم مثل شب تاریک شد
بی تو هر شب پاسبان این ضمیرم مدتی است
با تلمذ در کلاس شاعران آموختم
نام عرفان را ز اشعارم نگیرم مدتی است.
عرفان اسماعیلی