یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

خواهشی دارم اگر سست, اگر بی‌ادبم

خواهشی دارم اگر سست, اگر بی‌ادبم
می‌شود لب بگذارید کمی روی لبم؟

من مریضم و گرفتار به درد و غم عشق
می‌زند طعنه به آتش به خدا تاب و تبم!

بوسه‌ای گر لب شیرین شما هدیه دهد
می‌نوازد به خوشی رگ به رگ هر عصبم

داعش چشم شما بس که مرا هی زد و کشت
پیش چشمان شما من خودِ شهر حلبم!


دست و پا می‌زنم هر‌شب که نجاتم بدهید
سیل گیسوی شما آمده تا خوابِ شبم

تاخت زیبایی‌تان باختم و رام شدم
من که در باور خود سخت چو اسب عربم!

یک نفر آمد و عقل از سر من برد که برد
عشق شد فاتح من! پاک خودم در عجبم!

سیامک عشقعلی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد