یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پاسی از شب رفت و وقتش شد که بی تابت کنم

پاسی از شب رفت و وقتش شد که بی تابت کنم

آمدم با شعر های تازه بدخوابت کنم

چشم در چشمم که باشی کار دستم می دهی

مثل قندی دوست دارم در دلم آبت کنم

شاعران از خال هندوی تو خیلی گفته اند

من به فکر سوژه ای هستم که نایابت کنم

حرفی از لبخند مرموز مونالیزا نبود

قبل از آن که سینه ی دیوارمان قابت کنم

یک غزل،یک بیت،یک مصراع حتی کافیست

در نگاه نسل های بعد جذابت کنم

ترسم از آن است با دست خودم آخر تو را

قرن ها مانند یک ضرب المثل بابت کنم

بهتر است از خیر شعر و شب نشینی بگذریم

قبل ازاین باید فقط با حیله ای خوابت کنم...


- محمد حسن ملکیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد