یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

اندوه و درد زندگی را چال کردم...

اندوه و درد زندگی را چال کردم...
رویا، امید و آرزو دنبال کردم...

روز و شب و هر دم دویدم تا رسیدم...
اینگونه روز و لحظه‌ها را سال کردم

با خط خود من زندگی را خوش نوشتم
لعنت به تقدیر بد و بر فال کردم

هرچند که دنیا قفس بود و جهان تنگ
فکر و خیالات خودم را بال کردم

تا آسمان، تا اوج راهی نیست دیگر...
آری تکاپو تا هدف تک‌خال کردم...


سانیا علی نژاد

در خیالِ باطلم، فکر تو جادو می‌کند

در خیالِ باطلم، فکر تو جادو می‌کند
دلربایی را فقط با چشم و ابرو می‌کند

عشق تو کاری کند با قلب دیوانه‌ی من
که نگاری اینچنین با چشم آهو می‌کند

آمدی در قلب من آتش به پا کردی چرا
خنده‌ات کاری کند، که حکم دارو می‌کند

گر بیایی غصه از دل می‌رود جانان من
عشق تو درد و غمم را زود جارو می‌کند

مثل ویرانگیِ بعد از سراییدنِ شعر
عشق تو کاری کند که شعر خواجو می‌کند


سانیا علی نژاد