یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

دیدم کلاغ زاغی بر شاخه ای نشسته

دیدم کلاغ زاغی بر شاخه ای نشسته
پرها سپید و مشکی در یکدگر سرشته
تصویر زندگی بود در رنگ او هویدا
تاری و روشنی بود همراه هم چه زیبا
هر سو نظاره کردم، پاک و پلید در هم
عالم چو جمع اضداد زیبا و زشت با هم
گل خار در کنارش طاووس و زشت پایش
باران و رعد و برقش معشوق و قهر و نازش
خورشید و نور سوزان، دریا و موج و طوفان
گرمای عشق و حرمان، دیدار یار و هجران
عالم دو روی دارد گه شادی و گهی غم
روزی شود فروان روز دگر شود کم
غمها به سویت آمد می دان دمی نپاید
خوشحال و شاد هستی روز دگر سرآید
خوی فرشته و دیو با ماست هر زمانی
هشدار تا که دائم در دیو خود نمانی
بشناس خوی زشتت دریاب گوهر پاک
تا ره بری تو آخر از خاک تا به افلاک


على اسلامى مذهب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد