یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

و این اندیشه‌ی زنگار گرفته‌ی مردی تنهاست

و این اندیشه‌ی زنگار گرفته‌ی مردی تنهاست
در تسلسلِ پوچِ روزگارانی
که گویی حیرتِ واپسینِ جهان
چون شرابی خوشگوار
در تلخکامیِ نامنتهای حزن انگیزش
به آنی دیده فروبستن
ناپدید می شود.

روشنای مکدرِ مهتاب در این سکوتِ جبرآلود
سراشیبِ ظلمت گرفته‌ی دنیای مرا به هیچ شعبده ای روشن نمی کند،

و قندیل های بلندِ احتیاج از فرازِ طاق های تهی مانده‌ی آرزو
به سوی سطحِ محزون و عبثناکِ احتضار
در شتابی ظالمانه بی امان قد می کشند.

آه ای حقیقت های گمشده در تظلّمِ بی فرجامِ نیاز
افسوس که مرا هیچ دریچه ای هرگز به سوی آغوشتان نیست

من، تنها، در اقیانوسِ بی کرانِ تنهاییِ خویش دست و پا می زنم ...

امین کریمی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد