یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

جانسوز ترین لحظه عمرم به سرآمد

جانسوز ترین لحظه عمرم به سرآمد
وانگه که از گم شده ی من خبر آمد
شد خرمن آفت زده ام سبز دگر بار
چون در شب آشفته ی چشمم سحر آمد
خوردم من از این هجر بسی خون جکر ها
وزداغ تو جان بر لب خون بر جگر آمد
ان دام چه بیهوده تنیدم‌ سر راهت
وان دانه ناچیز عجب مختصر آمد
خوش باش که بی دان دراین دام فتادن

تیریست که از سوی قضا و قدر آمد
یعقوب رها کن غم هجران پسر را
چون یوسف گم گشته ات ازچاه برامد

حسین قنبری عدیوی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد