ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
همه چیز زیر سر دنیاست
بهمین سادگی
در بازی ای تکراری،اسیر
سفید یا سیاه
شاه یا سرباز
کیش و مات
...
خط پایان برای همه هست
پ.ن؛
ظاهرا خیلی خیلی بدم و فقط تحملم می کنند
چه بددددددد
محمدحسین کنجوری
دل اگر منزلت خویش نداند چه کنم
بتواند که خوشا گر نتواند چه کنم
ماندهام تا مگرم تجربهای نو آید
گر قرار است چنین دهر بماند چه کنم
چشمها تکیه به بیداری دیروز کنند
گر دگر حافظه یاری نرساند چه کنم
در تخیل برسانیم به خود امدادی
گر بخواهد که من از پیش براند چه کنم
تک درختی که همه عمر به دشت است خموش
روزگارش نتواند گذراند چه کنم
شاید اینها که سپاریم به کاغذ روزی
کس بخواند ولی افسوس نخواند چه کنم
علیرضا طالبی آهویی