یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

در کوچه‌‌ی مرگ قدم می زنم

در کوچه‌‌ی مرگ قدم می زنم
و هر صبح پاییز را می‌شمارم
نه
این همه زردی از درخت نیست
مُشت مُشت چشم‌هایم را می‌مالم
موهایت از خاک بیرون زده
شالت در کوله‌پشتی‌ام مانده
مگر زمستان چقدر آدم‌برفی کم دارد؟
بهار از راه می‌رسد
و در این سرما، قلبم می‌ایستد
در خواب راه می‌روم

علی رفیعی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد