یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

کرده ز نیرنگ مرا گیج و مات

کرده ز نیرنگ مرا گیج و مات
دلبری از خطه و بوم هرات
سرو خرامیده ی دلداده کش
آمده رو کرده تمام صفات
من که خودم کشته و دیوانه ام
از چه فرستاده برایم ممات؟
عادت ما در عطش شوره زار
خشکی پیوسته و مرگ قنات
مذبحه ی روح من و جان من
خوردن و نوشیدن جام نبات
هر چه کند ظلم بود بر دلم
حامی اجزای جفایش بنات
تا که نیابد اثری از سعید
پای لب دجله و رود فرات

+++
این‌همه عمر است خزان در بهار
این‌همه ظلم است ز دست قضات

سعید آریا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد