یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

ای که بارون نگاهت شیشه‌ی دلُ شکسته

ای که بارون نگاهت شیشه‌ی دلُ شکسته
بغض تنهایی و غربت راه فریادمُ بسته

با تو هستم ای ستاره که به شب دلُ سپردی
روی تنهایی احساس عطر یاد منو بردی

با تو آواز پریدن مثل رویا جون می گیره
توی غربت نگاهت یه دلِ خسته اسیره

با تو خوندم ای غریبه توی لحظه های دلگیر
اون جا که فرصت موندن می مونه تو دست تقدیر


میدیا جادری

تو عشقی،هِجی پرواز دریا

تو عشقی،هِجی پرواز دریا
تو رویایی ترین آواز دریا

شبی نقش نگاهت را کشیدم
و آوازی از آن رویا شنیدم

چه رنگی بود آن لحظه،ندیدم
از آن رویا چرا یک گل نچیدم؟

بگو تعبیر این افسانه ها چیست؟
بگو شهزاده ی این قصه ها کیست؟

تو را من در دلم فریاد کردم
تو را صد بار دیگر یاد کردم

نمی دانم چرا وقتی تو رفتی
به من راز نگاهت را نگفتی؟


میدیا جادری

دلم میخواد فقط یه بار

دلم میخواد فقط یه بار
اسم منو صدا کنی

تو لحظه های انتظار
به یاد من دعا کنی

خیسه نگاه آسمون
دل تو دل ستاره نیست

همین روزا باید بیای
درد منو دوا کنی

دلم میخواد رها بشم
برم به سمت آسمون

کاشکی تا اونجا برسم
واسم خدا خدا کنی

غروبا بد جوری دلم
هوای رفتن می کنه

چه خوب می شد اگه واسم
نذر امام رضا(ع) کنی


میدیا جادری

مثل یه خواب عجیبه روزگار مه گرفته

مثل یه خواب عجیبه روزگار مه گرفته
ِ هجرت یه مرغ عاشق به دیار مه گرفته

لحظه های آسمونی پشت قاب دل اسیره
بغض تلخ اشک هامون مث فریاد کویره


ُ اینه رسم عشق بارون تو فضای غم گرفته
روی پلک لحظه هامون رو چشای نم گرفته

توی دنیایی که غربت روی هر لحظه نشسته
ُ حرفایی که دم رفتن حــرمت دل شکستــه

ِ گریه کن پاییزی من مث شبنم مثل دریا
روزگار مه گرفته خاطر س مثل یه رویا


میدیا جادری

تو مثل هزار واژه ای،مثل کتاب

تو مثل هزار واژه ای،مثل کتاب
در چشم منی،تو اشک نه،قطره ی ناب
باران شده ای چکیده ای بر دل من
اینبار بخوان،بخوان مرا با تب تاب
دریاب مرا که بی تو در دست غمم
از عشق تو بر پلک نمی آید خواب
زنجیر تو شد دست و دلم ای زیبا
من تشنه ام و تو ساقی واژه ی آب
ای هستی من،بهار من،ای دریا
ای کاش نباشد آبی عشق سراب...


میدیا جادری