یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

قرار بیقراری ام، ببین که شد جوانی ام

قرار بیقراری ام، ببین که شد جوانی ام
بهار زندگانی ام ، آخر راه به کجا؟

کنون زبانه میکشم، میان آه و آتشم
آنچه ز عشق می چشم، می دهدم به فنا

مست لبالبم کنون، بی تاب و در تبم کنون
می کشدم تا به جنون،زلف سیاه تا به تا


ز آه آتشین من، گرفته گُر زمین من
در حلقه ی نگین من، نه عقل مانده نه حیا

شیرمحمد قنبری نیا

هر بار گویم بشکنم ..جام می و جام بلا

هر بار گویم بشکنم ..جام می و جام بلا
در خاطرم جامی دگر ،تا بیکرانه میشود

آشوب جانم میشود، بازم هوای دیدنت
درد زمانه میشود ، تنهایی و نادیدنت

گفتم ز یادم میرود، باناز و عشوه رفتنت
یادش بجانم آتشی، بوسیدن و خوابیدنت

وقتی که در کنارمی، شعرم ترانه میشود
چشمان مستت بینم و،اینم بهانه میشود


شیرمحمد قنبری نیا