یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

من هزار بار بال روی هم کوبیدم

من هزار بار بال روی هم کوبیدم
از پیله بیرون آمدم بال وپر پرواز را دیدم
پرواز کردم پر زدم تا آرزو هایم دویدم
از صد گل وگلشن گذشتم تا به یک شمعی رسیدم
ندانستم چه باعث شد به دور شمع چرخیدم
گمانم از همه شبهای ظلمانی ترسیدم
مرا از شعله آتش خبر هر گز نبود هرگز
پر وبالم بسوخت آخر خراب وزار مسکینم

اگر از پیله تا سوزشِ بالم در رنجم
زبانم‌ لال شود گویم از آنهایی که رنجیدم

امین الحق حقجو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد