یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

بس که جفا ز خار و گل، دیده دل رمیده ام

بس که جفا ز خار و گل، دیده دل رمیده ام

همچو نسیم از این چمن، پای برون کشیده ام

شمع طرب زبخت ما، آتش خانه سوز شد

گشت بلای جان ما، عشق به جان خریده ام

حاصل دور زندگی، صحبت آشنا بود

تا تو زمن بریده ای، من زجهان بریده ام

تا به کنار بودیَم ، بود به جا قرار دل

رفتی و رفت راحت از خاطر آرمیده ام

تا تو مراد من دهی، کشته مرا فراق تو

تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام

چون به بهار سر کند لاله زخاک من برون

ای گل تازه یاد کن از دل داغدیده ام

یا ز ره وفا بیا، یا ز دل رهی برو

سوخت در انتظار تو، جان به لب رسیده ام

رهی معیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد