یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

یک روز آرام✈

شمع در تاریکی عاشقانه تر میسوزد...

پست ثابت

کاش فاصــــــــــلـه ها 
اجــــــازه مــــی دادن
 وقـــــتی قـــــ
ـــــلبــهـــا بــــــہ یــــاد هــــم می تـــپن
در کـــــنار هــــم بـــاشن . .

حضورِت مثل مرهم بود بانو

حضورِت مثل مرهم بود بانو
تنم بی عطرِ عشقِت درد داره
فقط از دردِ دوری می‌نویسم
یه شاعر بی تو هر شب بی قراره

بیا مجنون‌تَرَم کن با نگاهِت
که می‌میرم برای چشمِ زیبات
نگاهِ تو پر از امواجِ عشقه
فدای چشم‌های مثلِ دریات


یه دلتنگم،،، نمی‌تونم نَبارم
چشای من به یادت غرقِ خونه
بیا این روزها فریاد رَس باش
که این احساسِ من اسمش جنونه

برای قلب من بالاترینی
تو شاید واسه این شاعر خدایی
طلسمم می‌کنی با نازِ چشمات
منو جادو نکن ای ماورایی


کسی غیر از تو زیبا نیست واسم
تو بی نقصی،،، تو یک بانوی نابی
بیا تا غرق رویا باشه این مَرد
تو یک احساسِ زیبا مثل خوابی

مهدی ملکی

کبوتر آرام بر بالین

کبوتر
آرام بر بالین
خواب ببین، سفید
هدف
عقاب هایی اند که
بی هوا
به آب می زنند
و خاک...


ام البنین دهقان

گفته بودی که چرا بی خبر از حال توام

گفته بودی که چرا بی خبر از حال توام
کمتر ازهیچم وچون سایه به دنبال توام

سالها در پیِ هم رفت و‌درین خطه هنوز
عاشق بی بَدلِ چشم و لب و خال توام

پشت دیوار ارم در پسِ پَرچین خیال
همچنان منتظرِ وعده یِ امسال توام

نه که در طینت من قصدِ فریب تو نبود
گاهی از اوج هـوس در پیِ اغفال توام

به همان جامه‌ی تنگی که تو را کرده بغل
خیره بر پیرهن و نخ به نخِ شال توام

هر زمانی که کنم عکس تو را غرقِ نگاه
دل خوش از آن همه زیباییِ تمثال توام


مگریز از منِ سرما زده بانو عسلم
بِگُشا‌ هُرم بغل را که خودم مال توام

علی قیصری

خواب دیدم بهار زیبا بود

خواب دیدم بهار زیبا بود
زندگی عرصه ی تماشا بود
نبض رگها، کمال شیدایی
عشق تا بیکرانه پیدا بود
قاصدک، بیدمشک و بابونه
سبز و زرد و بنفش دنیا بود
روزها، لحظه های بی تکرار
کهکشان، چلچراغ شبها بود
ترس و تنهایی و غم و حسرت
قدغن بود و خنده کارا بود
کوله بار از ترانه میچیدم
فصل میعاد و خلوت ما بود
خواب دیدم، چه خواب شیرینی
کاش امروز بود و اینجا بود


ارمغان سیدین

بگذار نسیمی وَزَد از طره ات ای یار

بگذار نسیمی وَزَد از طره ات ای یار
تا دل به تو بندیم اُویسِ قَرَنی وار

ما را که خود از عشق به توحید کشاندی
هم لیلی و مجنونی و هم مخزن الاسرار

رخسار تو ام حک شده بر دانه تسبیح
ای نام خداییِ تو شایسته تکرار

فیروزه و یاقوت و عقیق و حجرالبرق
در سوزن حکاکی و در تیشه حجار

من مات من العشق فقد مات شهیدا
من کشته عشق تو ام و زنده ام انگار

امین عبدالهی